اهالی سینما و تلویزیون از او به عنوان مرد محجوب و آرام دنیای هنر یاد می کنند. با وجود اینکه در نقش ها پر جنب و جوش ظاهر می شود، در خلوت خود اما آرام و متین است.سعید پیردوست بازیگر سرد و گرم چشیده سینما و تلویزیون حالا انرژی گذشته را ندارد.او ازاینکه فراموش شدهگله مند است . به قول خودش تنها دلخوشی که برایش مانده مرور خاطرات گذشته و ابراز محبت مردم است. در طول مصاحبه بارها و بارها عنان احساسات خود را از کف داد و با یاد گذشته ها چشمانش بهاری شد. به رسم ادب و به بهانه پخش مجموعه پاورچین با او به گفت و گو نشستیم و دفتر خاطراتش را ورق زدیم.
بعد ها از مدت ها دوری از سینما و تلویزیون در سریال 87 متر حضور پیدا کردید. از حال و هوای کار جدیدتان برای مخاطبان آی فیلم بگویید.
بعد از مدتها خانه نشینی اتفاق خوبی بود، بویژه که کارگردان مجموعه آقای عیاری است. مدتی درگیر کار بودم اما این روزها در منزل هستم و منتظرم برای ضبط سایر قسمت ها به من اطلاع دهند. خوشحالم که فرصتی فراهم شد تا با کیانوش عیاری کارگردان حرفه ای و فهیم سینما و تلویزیون کار کنم و احساس مفید بودن داشته باشم.
وقتی از مفید بودن می گویید یعنی دوست دارید کار کنید و فعال باشید با این حال مدتهاست مخاطبان نقش آفرینی جدیدی از شما ندیده اند خودتان خواستید کم کار باشید؟
کم کاری من به شرایط زمانه برمی گردد. در سن و سال من وسواس برای انتخاب زیاد است البته تهیه کنندگان هم دنبال جوان ها و چهره ها هستند چون می خواهند کارشان بفروشد. من هیچ وقت نخواسته ام کم کار باشم، کم کاری برای من و هم نسلان من نتیجه ای جز افسردگی و بیماری ندارد. زمانه به گونه ای پیش رفته که من خانه نشین شوم . گاهی هم کارهای پیشنهاد می شود که باب میل من نیست در نتیجه پا پس می کشم و به خانه نشینی ادامه می دهم.
کارهایی که باب میل شما نیست چه مشخصاتی دارد که شما را برای حضور در عرصه بازیگری قانع نمی کنند؟
همه چیز تغییر کرده، به من زنگ می زنند وقتی نام کارگردان و تهیه کننده را می پرسم اسم هایی می گویند که تا به حال نشنیده ام. تا اینجای کار عیبی ندارد اما وقتی می خواهم فیلمنامه را به من بدهند می گویند فعلا فیلم نامه نداریم هر وقت نوشته شد به دستتان می رسانیم!با این شرایط می توان کار کرد؟ وقتی سر سوزنی در مورد کاری که می خواهم بازی کنم اطلاعی ندارم چطوردر مورد نقش مطالعه کنم یا همذات پنداری کنم؟چند وقت پیش به واسطه دوستی که او را می شناختمقراردادی بستم.پنج ماه از قرارداد ما گذشت و هنوزنقش من در این پروژه مشخص نیست ،حتی نمی دانم از چه زمانی قرار است کار کلید بخورد .همین ها باعث دلسردی می شود. البتهمن سخت گیرنیستم! در بسیاری از کارها به واسطه دوستانم حضور داشته ام و کار کرده ام اما تا یک سال برای دریافت دستمزدم دوندگی کردم. با این شرایط ظاهرا کار نکنیم بهتر است.
خیلی ها در سن و سال شما تجربیاتشان را در اختیار جوان تر ها می گذارند .این ارتباط هم باعث دلگرمی جوانان می شود و هم احساس مفید بودن را به پیشکسوتان می دهد، ارتباطتان با جوانان علاقه مند به بازیگری چطور است؟
چندین بار به من پیشنهاد شد که در کلاس های بازیگری تدریس کنم اما نپذیرفتم. فکر می کنم بیشتر این کلاس های آزاد دکان است.من معتقدم بازیگری استعداد است، حس است. کسی که استعداد دارد با بازی و تجربه های مختلف می تواند حس خود را پرورش دهد. بازیگری نیاز به کلاس درس ندارد که این همه مرکز و آموزشگاه داشته باشد.باور کنید من الان حس افسردگی دارم اما چه می شود کرد؟ با این شرایط گرانی و مشکلات ما چه باید بکنیم. حقوق بازنشستگی ما حداقل دستمزد است. در عرصه بازیگری هستند کسانی که دستمزدهای بالایی دارند اما افراد زیادی هم هستند که غم نان دارند . آنها مجبورند در هر کاری بازی کنند. من 50 سال است در سینما هستم. 50 سال کم نیست یک عمر است. وقتی به گذشته نگاه می کنم که چه انرژی داشتم برایم تعجب آور است . حالاخانه نشینی و بیکاری انرژی مرا گرفته و بیمارم کرده. بیکاری بسیار آزار دهنده است.
غم نان شما را هم وادار به بازی در کارهایی که دوست نداشتید کرد؟
نه.. همه تلاشم این بود که دچار این شرایط نشوم، شاید یکی دو کار بوده اما بیشتر بازی هایم ر دوست داشتم و هیچ وقت برای اینکه خودم را عرضه کنم در کاری بازی نکردم.
شما کارنامه پرباری در سینما داشتید و به مرور در تلویزیون و کارهای طنز حاضر شدید. حضور شما در این مجموعه ها چگونه رقم خورد؟
واقعیت این است که حتی نقش هایی که در کارهای مسعود کیمیایی بازیکردم رگه هایی از طنز داشت و هیچ وقت ازدنیای طنز دور نبودم. خاطرم هست وقتی قرار بود در فیلم «توکیو بدون توقف » بازی کنم به من گفتند مهران مدیری به عنوان بازیگردان باید تو را تایید کند. وقتی آقای مدیری را دیدم به من گفت نقشی که باید ایفا کنی مدیری است که هم لمپن هست و هم نیست. من همانجا نقشی با این خصوصیات را بازی کردم و مدیری گفت خیلی خوب است. در آن فیلم خیلی این نقش دیده شد . بعد از مدتی مهران مدیری مرا برای بازی در پاورچین دعوت کرد. البته همان اوایل به من گفت نقش پررنگی نیست و من گفتم در عرصه بازیگری نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد، و قبول کردم. بعد از مدتی خبر دادند قرار است تعدادی از بازیگران حذف شوند .پیش خودم گفتم احتمالا قرار است از پروژه خداحافظی کنم اما بزودی متوجه شدم که نقش من بسیار مورد توجه قرارگرفته وحتی حضور من در مجموعه پررنگ تر شد.بعد از آن هر نقشی به من پیشنهاد شد طنز بود در حالی که بازی های جدی را بیشتر می پسندیدم. مثلا بازی در فیلم مزاحم کار سیروس الوند برایم خیلی دلنشین بود.
اما حضور شما در کارهای مهران مدیریادامه پیدا نکرد و این همکاری متوقف شد
بله اما دلیلش بی میلی من نبود.من یک بازیگر هستم، باید مرا بخواهند ودعوت کنند. من که نباید بگویم به من نقش بدهید. کارگردان باید مرا بخواهد . خیلی وقت ها منتظر بودم مهران مدیری مرا برای کاری دعوت کند و نکرد. شاید او تمایلی برای کار کردن با من نداشت. من باید به خواست کارگردان احترام بگذارم.
زمانی که در این مجموعه ها بازی می کردید بازخورد مردم چه گونه بود؟
بی تعارف می گویم هرچه دارم از مردم دارم( بغض می کند) من هیچ وقت خودرا بازیگر نمی دانم . همیشه خود را رفیق و دوست و همکلاسی قدیمی مسعود کیمیایی می دانم، او هم لطف داشت و در کارهایش نقشی برای من در نظر می گرفت. اینقدر مردم به من لطف کردند که مرا برای همیشه و تا هر وقت که زنده هستم شرمنده خود کرده اند. من کسی نیستم و هرچه دارم از مردم دارم.شاید باور نکنید در فیلم سیروس الوند که بازی می کردم مردم از روی پشت بام مدام صدا می زدند پیردوست پیردوست... تا جایی که الوند چندین بار از مردم خواست سکوت کنند تا بتوانند پلان مورد نظرشان را ضبط کنند، حتی به مردم گفتند ضبط تمام شد پیردوست مال شما! وقتی این ها را می بینم یا به خاطراتم رجوع می کنم ،به خودم می بالم . خوشحالم که جایی ولو اندک در دل مردم دارم.
این روزها بیننده تلویزیون هستید؟ نسبت به دوره شما چه تغییراتی داشته؟
بله می بینم اما زمانه فرق کرده. سریال «نقطه چین» در روزگار خودش زیبا بود اما الان دلنشین نیست. ما بازیگران و کارگردانان خوب داریم اما همه عادت دارند با یک تیم مشخص کار می کنند . هنوز کارهای مدیری را دنبال می کنم. برای من هنرمند قابل احترامی است قبلا هم گفته ام او گلی است که برایش گلدان مناسبی پیدا نکرده ایم.
و حرف آخر...
درد دل من به عنوان یک شهروند ایرانی این است که مسئولان به مردم نگاه ویژه ای داشته باشند. به قشرهای مختلف احترام بگذارند از کارگران زحمتکش تا هنرمندان . همه اهل این آب و خاکیم و برای اعتلای ایران در حد توان مایه گداشته ایم. هنرمندان زیادی هستند که صورتشان را با سیلی سرخ نگه می دارند. خیلی از ما احتیاج داریم که مجبوریم در بعضی کارها که نمی پسندیم بازی کنیم. هنرمندی که بیمار می شود چه باید بکند؟ وقتی تحت پوشش بیمه نیستند از کجا هزینه ها را تامین کنند؟تا هستیم باید قدر هم را بدانیم. از اینکه شما و آی فیلم سراغی از من گرفتید خیلی خوشحالم . درشرایطی که هیچ کس به یاد ما نیست تماس شما قلب مرا شاد کرد آنقدر که بارها گریستم.
گفت و گو: غزل نهانی